ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت

 

ثانیه ها میگذرند و در پس آن عمر من و توست که آروم آروم بر بال لحظه های امروز می روند . پس تا میتونی گذر کن آنرا به لبخندی .
سال 93 هم با همه خوبیها و بدیهاش گذشت و رفت ...
در این سالی که گذشت گرچه امیر عزیز در جمع دوستانه هایم حضور نداشت اما یادش را در لحظه به لحظه زندگیم همراه داشتم . شاید بیشتر از بودنش در زمان حضورش
در سالی که گذشت نیز سفری کردم به قسمتی از ایرانم اما جدا از دیدارهای همیشگیم طعم تلخ مین بود که همیشه کامم را تلخ و تلخ تر میکرد و قطعا اگر دوستانم نبودند مرا یارای مقابله با آن نبود ...
دوستان عزیزم مرا خوب میشناند . من مرد سفرم . سالهاست با سفر زندگی کرده ام
اما این سفر اخیرم جدا از درگیریهایی امنیتی و سیاسی که گاها تو را به نابودی انسانیتی میرساند ! تلخیهای مین را در زندگی هموطنانم نظاره گر شدم . که با وجود همه تلخی که خود نیز در از دست دادن دوست عزیزم (امیر طالبی گل ) شاهد بودم و طعمش را به زهر کشیده بودم باید آنان را به صبر و استقامت و روحیه و بردباری دلداری میدادم ...
آری درست است دوستانم شکسته ام . و شاید تنها دلیلش همین باشد
وقتی در میان مردمی حضور داری که لحظه لحظه های زندگیشان طعم تلخ مرگ است و نقص عضو ! فیل هم که باشی از پا می افتی
نمیخواستم در ایام نوروز اینگونه بگویم . فقط خواستم بدانید نه سفر خسته ات میکند و نه غمگینت . وقطعا باید بدانید که اگر در سفر نبودم شاید اکنون نبودم ...
امیدوارم در سال جدید بتونم سفر پایانی ( ایران من ) رو نیز به انجام برسانم .
و مجدد قدردان دوستانی هستم که در طول سفر پشتیبان من بودم و تنهایم نگذاشتند
دوستتون داررررم :*
تقدیم میکنم تصویری از شهر بیرجنـــــــــــــــــد را به نگاه تمامی عزیزانی که در این سفر یاریگر و همراهم بودند