گزارش چهارمین همایش تمدن آراتا     13  الی 15/9/87

امروز چهارشنبه 13/9/87 هست که من بدلیل اینکه در سفر بودم از قم بوسیله قطار به کرمان آمدم و قرارم با تیم این بود که در کرمان و ورزشگاه همدیگر رو ببینیم 30/8 بود که به ورزشگاه رسیدم .  بچه های ما که با اتوبوس آمده بودند صبح ساعت 6 رسیده بودند اما 7 نفر که قصد داشتند با خودروی شخصی بیان هنوز نرسیده بودند طبق آخرین تماس قرار شد آنها مستقیم به کمپ شهداد بروند. تیم حوالی ساعت 9 بود که جهت گردش در بازار وکیل و دیگر مناطق دیدنی از ورزشگاه زدند بیرون آن هم به همراه تیم براز جان که جمعاً 16 نفر بودند.

ساعت 30/12 همه در سالن و ورزشگاه حاضر شدیم تا بوسیله اتوبوسهایی که در نظر گرفته شده بود به کمپ شهداد برویم و حوالی ساعت 10/13 بود که اتوبوس ما به راه افتاد و پس از فاصله 20 کیلومتری به سمت جنوب شرقی به یک دو راهی می رسیم که به سمت چپ که مسیر کمپ کویری شهداد می باشد می رویم پس از فاصله حدودی 25 کیلومتر در ساعت 30/14 در کنار یک مسجد توقف می کنیم و پس از مدت 20 دقیقه که جهت صرف نهار و اقامه نماز صرف شد در ساعت 48/14 مسیر را به سمت شهداد ادامه می دهیم و حوالی ساعت 16 پس از فاصله 39 کیلومتری به سراهی کمپ می رسیم که مسیر را به سمت شرق ادامه می دهیم. فاصله 7 کیلومتری کمپ را در مدت زمان 15 دقیقه گذر می کنیم. جهت اسکان به عزیزان و مسئولین مربوطه مراجعه می کنیم برای تیم ما یک کپر در نظر گرفته می شود  و تیم جهت اسکان به محل  در نظر گرفته شده مراجعه نموده و مشغول برپایی چادر و برقراری کمپ می باشند. بارش باران جذابیت خاص دیگری را به منطقه ارزانی داشته بیشتر افرادی که مشغول چادر زدن هستند زیر باران خیس می شوند اما هیچگاه اظهار نفرت نمی کنند. و از تمامی زیبایهای که در منطقه بوجود آمده بود لذت می بردند. امشب  برنامه ای خاص نبود  فقط مراسم افتتاحیه که با آمدن باران به تاخیر افتاد . حوالی ساعت 20 اعلام شد که مراسم افتتاحیه در جایگاه برگزار می گردد. تمامی همنوردان راهی شدند تا از مراسم فوق کمال لذت را برده باشند.

مراسم با کلام وحی آغاز شد و با اجرای سرود سبز ایران و موسیقی  های سنتی از جای جای ایران  زمین ادامه پیدا کرد. در حین مراسم نیز شام که خوراک لوبیا بود توزیع گردید. هنوز مراسم شور و حال  خود را داشت که باران نیز شروع به باریدن گرفت  اما شوق و اشتیاق هنوز به اتمام نرسیده بود. تعدادی صحنه را ترک کردند و به سوی کمپ رهسپار  شدند و تعدادی نیز ماندند تا از آخرین  فرصتهای در نظر گرفته شده کمال استفاده را ببرند.

در انتهای شب سرپرست برنامه مراسمی را با دعوت سرپرست تیم های اعزامی بر پا نمود و در آن برنامه های فردا و چگونگی اجرای آن را یاد آور شد و به سوالات آنها پاسخ می داد و گاهی از نظرات  دیگران نیز استفاده می کرد.

روز پنج شنبه 14/9/87

تجربه می گفت تا صبح قبل از بیدار باش بایستی بیدار شد و به کارهای ضروری پرداخت تا در آرامش خیال و فرصت کافی چای و صبحانه ای میل کنی. ساعت 30/5 سوت بیدار باش زده شد کم کم شور و نوای جمعیت به پا شد و تیم های مختلف  آماده و سرازیر اتوبوسها می شوند تا به سمت کلوتها برویم. در هوای لطیف صبح که با نم باران  صبحگاهی زیبا تر شده بود  همه تیم آماده شدند و در ساعت  7 صبح به سمت کلوتها به راه افتادیم. حوالی ساعت 50/7 پس از طی  مسافت 24 کیلومتر به نقطه شروع کویر نوردی می رسیم. اتوبوسها توقف کرده و همه پیاده می شوند و آماده برای رفتن.

حرکت تمام تیم 15 دقیقه طول می کشد جمعیت بسیار بالا ست طبق گفته سرپرست برنامه 973 نفر در اینجا حضور دارند وجداناً کنترل این همه جمعیت کار مشکلی است و اینجاست که همت بسیار بالای مسئولین همایش فریاد می زند احسنت به همتتان ...!!

 در بین  مسیر سعی فراوانی می شود تا تیم در نظم خاصی حرکت کند هنوز مدتی از راهپیمایی نگذشته که پذیرایی همایش را شاهد هستیم شیر و شکلات. منظره جذاب کلوتها تمام چشمها را خیره می کند و هر کدام  از افراد را به سمت و سویی  می کشاند. اینجاست که تمام سعی و تلاش سرپرستان در قبال زیباییهای کلوتها زانو می زند. و اظهار عجز و ناتوانی .

جذابیت منطقه علی الخصوص  کلوتها و یا از نگاهی دیگر شهری قدیمی و خرابه را با هیچ قلم و نثر ادبی نمی توان به تصویر کشید و  سخن  گفتن و وصف خلق این  نمونه های خلقت از قدرت قلم و بیان خارج است. در وسط کلوتها جایگاهی تعیین می گردد جهت  صرف صبحانه و عکاسی در ساعت0 5/10 توقف تمام تیم را شاهدیم . پس از یک ساعت تیم آماده حرکت می گردد. تا از مسیری دیگر به سمت جاده برگردد. هنوز زیبایی منطقه را شاهدیم. در جای جای آن تیم های مختلف را می بینی که مشغول گرفتن عکسهای یادگاری می باشند. اینجاست که واژه ای آشنا ولی متفاوت با معنا نظرت را جلب می کند. عکس تکی. با شنیدن این کلمه همه جمع می شوند  تا دسته جمعی عکس تکی بگیرند آری اینجا واژه ها نیز تغییر می کند و کلمات نیز رنگ و معنایی دگر پیدا می کنند  عکس تکی ... !!

کلوتها یا همان دیواره های عظیم خاکی که بر اثر فرسایش آب ؛ خاک و باد  بوجود آمده اند  و با اشکال مختلف و نمونه های متفاوت  که گاهی ارتفاع آن تا 300 یا 400 متر نیز تجاوز می کند. جذابیت خاص این منطقه از کره خاکی زمین است. حوالی ساعت 13 پس از طی مسافت کلی  750/9 متر به قسمتی از  جاده  می رسیم که در میان کلوتها  محاصره شده است طبق هماهنگی قبلی اتوبوسها  به این منطقه که 4 کیلومتر با محل پیاده شدن تیم فاصله داشت آماده بودند تا تیم را به سمت  کمپ کویری شهداد ببرند. تمام افراد از دیدار جلوه ای دیگر از جمال الهی و نمونه ای بارز از زیباییهای خلقت بازگشته بودند هنوز مات و مبهوت چنین دیداری بودند.

 ساعت 30/14 ناهار رسید و مشغول صرف ناهار گردیدند . از جمله برنامه های عصر امروز جشن آتش؛ رصد ستارگان و کلاس استاد  تجربه کار فسیل شناس معروف کرمانی بود که برنامه های فوق از ساعت 20/18 شروع گردید. و تا پاسی از شب ادامه یافت. در انتهای شب گروه های مختلف با آتش کردن در محفل تیمی خود هنوز در حال گذراندن و هم نوا شدن با شب ؛ آتش و کویر بودند. در جایی دیگر جمعی مشغول گوش دادن و نوازیدن  استاد میرزائی .

 

روز جمعه 15/9/87

صبحی دیگر در دل کویرآغاز شد امروز روز وداع با کمپ کویری شهداد بود بایستی تمامی وسایل و چادرها جمع شوند. طبق برنامه بیدار باش در ساعت 30/5 انجام پذیرفت و تیم های مختلف مشغول جمع آوری کمپ های خود شدند . ساعت 8 صبح با کمپ کویری وداع کردیم و همه سوار اتوبوسها شدند. برنامه امروز نیز دیدار از رود شور بود. پس از 40 دقیقه به منطقه رسیدیم و همه همانند دیروز حرکت را آغاز کردند. رودخانه آب شور بسیار جالب و شگفت انگیز و اعجازی دیگر از منطقه بکر و زیبا. راهپیمایی امروز تنها 5/1 ساعت زمان برد. منطقه ای که امروز زیر نظر کویرنوردان می گذشت متفاوت با دیروز بود. زمینی دیگر و اعجازی دیگر .

 ساعت 11 برنامه به پایان رسید طبق برنامه اعلام شده ادامه برنامه به سمت شهر کوتوله ها و دیدار از شهداد و جاذبه هایش بود. اما تیم ما بدلایلی بایستی منطقه، دوستان و همایش را ترک می کرد . لحظات وداع غم انگیز بود وداع با دوستان در قبال وداع با کلوت ها درد و غمی ناچیز است . زیرا در هر لحظه غم دوری دوستان بر تو چیره گرد و به یاد خاطراتشان بیفتی می توانی با تماسی رفع غم کنی و تجدید خاطرات. اما کلوت ها را دیگر تا یک سال دیگر و همایشی دیگر باید وداع کرد. و این غم انگیزتر ، دردناک تر و وحشتناک تر است.

به امید روزی دیگر ! دیداری دیگر! همایشی دیگر ... !

با سپاس از کلیه دست اندرکاران و مجریان برنامه زیبای

همایش تمدن آراتا .... !!؟