گزارش همایش ششم کویر نوردی( مهر ایران )
روز شمار برنامه ششمین همایش کویرنوردی مهر ایران
سه شنبه 14آبان ماه 87
شب قبل از افتتاحیه : ورود میهمانان ـ پذیرش ـ استقبال وپذیرایی ـ اقامت واسکان میهمانان ـ صرف شام ـ استراحت .
چهارشنبه 15آبان ماه 87
صبح روزاول : ورود بقیه میهمانان ـ استقبال ـ صرف صبحانه ـ برپایی افتتاحیه همایش با حضورمسئولین استان وشهرستان وکلیه مهمانان داخلی وخارجی ، مطبوعات وخبرگذاری ها،کویر نوردان برجسته کشور ،محققین وکلیه علاقه مندان ـ توجیه اهداف ونحوه اجرای برنامه ـ اجرای کلاس آموزشی توجیهی برای سرپرست تیم ها .
توضیحات:
روز اول را باطلوع دل انگیز و بی بدیل خورشید برپهن دشت این کویر بی انتها آغاز کردیم .سحرخیزی این شانس رابه من داد که تماشا گر بالا آمدن لحظه به لحظه خورشید ورنگ به رنگ شدنش باشم .طبق برنامه ریزی از پیش تعیین شده راس ساعت 8صبح مراسم افتتاحیه در سالن ورزشی آزادی باید برپامی شد که البته با تاخیر 20دقیقه ای مواجه گشت .تاآن لحظه اکثرتیم ها رسیده بودند و مشغول صرف صبحانه بودند.توی جمع حاضر خیلی از چهره ها برایم آشنا بود،خیلی ها رادربرنامه پارسال دیده بودم با آنها احوالپرسی وخوش وبشی کردم.
به هرحال با خوش آمد گویی مجری برنامه وسپس تلاوت قران مجید توسط قاری محترم قران وپخش سرود جمهوری اسلامی ایران مراسم آغاز گردید که با خوش آمد گویی وخیرمقدم بخشدار محترم ودیگرمسئولین محترم همایش مراسم ادامه یافت ودرادامه مراسم با آرزوی موفقیت واجرای یک برنامه خوب توسط سرپرست برنامه پایان یافت .
ظهرروز اول :
بعدازمراسم افتتاحیه حرکت بااتوبوس وسایروسایط نقلیه به سمت کویرومنبع آب جهاد انجام شدوبلافاصله پیاده روی به سمت تپه ماسه ای ها آغازگشت .
درطی مسیریک تیم سه نفره شترهمراه باساربان هایشان ماراهمراهی
می کردندوهرجاکه سختی مسیروگرمای هوا آزارمان می دادکمک بسیارخوبی برای مابودند،به هرحال لذت شترسواری نیزیکی ازجاذبه های کویرنوردی می باشدکه نبایدخودراازآن محروم کرد.
پس ازطی مسافتی حدود10کیلومتربه نقطه ای که ماشین های حمل غذاانتظارمان را می کشیدرسیدیم.
اتراق وصرف نهارحدودیک ساعتی به طول انجامیدوحرکت حدودیک ساعت
درتپه های ماسه ای به سمت کمپ اول به مسافت دوکیلومترادامه پیداکرد.
شب اول :
توقف درداخل تپه های ماسه ای قبل ازغروب آفتاب،اتراق وبرپایی کمپ تیم هادرهمین محل وبرنامه شب مانی،صرف شام،برپایی برنامه هنری،جشن آتش وکویر،رصدآسمان پرستاره وزیبای دشت کویر،
توضیحات:
خوشبختانه بانظارت سرپرست کمپ جناب آقای نادری کلیه چادر های هلال احمر در محل کمپ نصب شده بود و سایر امکانات از جمله تانکر آب،موتور برق ودستشویی های صحرایی همه وهمه آماده استفاده شرکت کنندگان بود.با رسیدن همه افراد به محل کمپ مشاهده می کردیم که چادرهای کوچک وبزرگ در هر گوشه علم می شود ، بعضی هابلافاصله به کیسه خواب خود پناه می بردند تا قدری ازخستگی تن بکاهند . و بعضی ها نیز دست به کار برافروختن آتش می شدند تا هم روشنی بخش محافل صمیمی شان باشد وهم گرما بخش بزم های کوچکشان . واین پناه بردن به شعله های رقصان آتش در دل ظلمت وسرمای شبهای کویری،ماکویرنوردان اصطلاحابه آن جشن آتش می گوییم.چرا که تنها میزبان ما همین شعله های سرکش وسوزان آتش است که ما رااز گزند باد سرد شبهای کویر در امان میدارد .تاشام آماده توزیع گردد ما باکمک تیم نجوم ،تلسکوپ ودوربینهای خود را سوار کردیم وآماده شکار ورصد زیباییهای بی نظیر آسمان کویر وصور فلکی گشتیم البته هوا غبار آلود وهم مهتابی بود که متاسفانه تا حدزیادی مانع کار ما میشد هر چند که با پشتکار تیم نجوم که تا صبح بیدار ماندند بالاخره توانستند لحظه های نابی را رصد کنند وبه مشتاقان نشان دهند . در این شب ما موفق به رصد ماه وحفره های آن،ستاره دنباله دار هولمز ،ستاره زهل ،اجرام آسمانی وصورفلکی خوشه پروین ،سنبله وسحابی جبار و... شدیم وعلاقمندان زیادی تا پاسی ازشب پای تلسکوپ ها بیدار مانند واز سکوت وآن همه زیبایی لذت بردند .همزمان با برنامه رصد نجومی وپس از صرف شام در محوطه باز کمپ ،آتش بزرگی برپا شد وافراد حلقه وار به دور آن گرد آمدند واز هنر نمایی گروه رقص سنتی وهنری که با همکاری حوزه هنری به منطقه اعزام شده بودندلذت بردند.یک تیم5نفره بالباسهای محلی وساز ودهل وحرکات آکروباتیک ورقص با چوب،استکان وسینی مسی وسایر حرکات موزون وهماهنگ تا پاسی ازشب به هنر نمایی پرداختند،من خودم بعضی از آن نمایشها راتاکنون ندیده بودم وبرایم فوق العاده وجدید بود برای سایر شرکت کنندگان نیز بسیار عجیب،تماشایی وجدید بود.از چهره تک تک آنها شگفتی وستایش دیده می شد،گروه هنری نیز انصافا سنگ تمام گذاشتند و از ارائه هنر خود دریغ نکردند.به این ترتیب روحی تازه در کالبد ما خستگان از یک راهپیمایی طولانی دمیده شد وبااین خاطره قشنگ به چادر وکیسه خواب خود پناه بردیم تااستراحتی بکنیم وبرای برنامه روز دوم آماده شویم .البته خیلی ها تا صبح کنار آتش بیدار ماندند وبرای هم از خاطراتشان واز دغدغه هایشان گفتند وبرخی نیز مشغول راز ونیاز با خالق این همه شکوه وعظمت شدند واز دلتنگی ها ونامرادیها شکوه ها کردند .
پنجشنبه 16آبان 87
صبح روز دوم
صرف صبحانه وادامه حرکت در ماسه بادیها و صرف نهار در دل ماسه ها وبرگشت به کمپ
توضیحات :
از سپیده دم به صداهای اطراف گوش سپرده بودم صدای زوزه باد،صدای شعله هایی که به خاموشی می گرایید صدای تنهایی دشتها،و صدای پاهایی که بر روی ماسه ها کشیده می شد وبه صدای صبح گوش فرا داده بودند.گرمای رخوتناک کیسه خواب مرا به خود می خواند اما باید بیدار می شدم واز چادر بیرون می آمدم و حظ تماشای آن طلوع سرافراز را از دست نمی دادم. خورشید بر آن افق بی کرانه رنگ طلایی می کشید ومن نظاره گر بودم که همه موجودات حتی ذرات ماسه وشن نیز تن به اشعه زندگی بخش او سپرده بودند و دوباره پس از شبی سرد ومرده زنده می شدند وبرای آغاز روزی نو درآن کویر بی انتها از هم سبقت می گرفتند .کویر سراسر درس زندگی هست با همه تضادهای شدیدش باز هم تورا به سوی زندگی سوق می دهد وبه تو درس مقاوم زیستن می دهد . در آن خنکای بامداد عده ای رادیدم که با آن آب سرد سر وصورتی صفا می دادند وعده ای در صفی منظم مشغول نرمش وورزش صبحگاهی بودند واز رخوت تن می کاستند . وقلقل آب جوش در ظرف های دوده گرفته در کنار خاکستر های خاموش مژده چایی گرم وصبحانه ای دلچسب وصبحی دل انگیز میداد . بالاخره راس ساعت30/8صبح با حرکت جلودار تیم آهسته راهی سفری دیگر درآن دریایی ماسه ای شد . دیگر فقط حرکت بود ،حرکت ونگاه
ظهر روز دوم :
توقف –استراحت وصرف نهار – حرکت به سوی کمپ
توضیحات :
در مردمک چشمهای ما فقط بازتاب تصویر زمینهای خشک وچروکیده دیده می شد ، تا چشم کار می کرد زمین برهنه،خاکی وداغ از هرم آفتاب،سوزان بو د. راهپیمایی در این قسمت از مسیر خود لطف دیگری داشت . هر چه بیشتر در دل کویر فرو می رفتیم پاهای ما نیز بیشتر در دل خاک فرو می رفت زمین نرمتر وشنزار بود وباد با دست خود روی تپه ماهورها را انگار نقش ونگاری کرده بود . اینقدر زیبا بودند که دلت می خواست با قدم گذاشتن بر روی آنها نظم وفرمشان را به هم بریزی.اما تو باید می رفتی وباد سخاوتمندانه دوباره آنهاد رانظم می بخشید وطراحی می کرد عده ای روی ماسه بادیهای نرم وروان غلط می زدند و عده ای با قدمهای آرام وبی هیاهو به دنبال ثبت لحظه های ناب می گشتند که انگار در زندگیشان تکرار نمی شد . کل مسیر 12 کیلومتر بود که باید می پیمودیم .توقف 1ساعتی در میان تپه ماسه ایهای بلند وسر به فلک کشیده برای صرف نهار واستراحتی کوتاه به خود دادیم وپس از آن مجددا دل به راه سپردیم .
شب دوم :
توقف واتراق در کمپ قبل از غروب آفتاب – صرف شام – استفاده از برنامه های جانبی –استراحت .
توضیحات :
آن شب ماه نیز انگار مهمانی داشت آسمان اندکی ابری ومهتابی بود وهاله دایره ای بسیار زیبایی،گردماه خود نمایی می کرد . هر چند که خبر از برگزاری گشت نجومی می داد . باز آتش های کوچک وبزرگی در سرتاسر محوطه کمپ افروخته می شد وحلقه جمع های دوستانه به دور آنها تنگتر وتنگتر می گشت وصدای آوازهای گاه حزین وگاه شاد افراد از هر سو شنیده می شد که بازبان شعر و آواز ازناگفتنیهای دل خود برای هم قصه ها داشتند .من در آنهمه چهره های خسته وغبار گرفته،در آن صداهای نالان،در سکوت لبها،درچشمهای به اشک نشسته امید وشکوه خدا را نظاره گر بودم ودلم برای این همه غربت آدمی می گرفت.وخدایی که همان نزدیکی ها بود نیاز ما را میدانست واز حرفهای قلبی ما آگاه بود وهست .در کویر خدا با همه عظمتش حضور دارد.پس از صرف شام در کنار اشعه های رقصان آتش دل سپرده به نجواهای زمینی یکدیگر میرفتیم که یک شب نسبتا سرد را به سپیده دم پیوند بزنیم که ناگهان صدای کوک ساز های غریبی سکوت شب کویریمان را در هم پاشید بازبه لطف هماهنگیهای انجام شده توسط هیات اجرایی گروه موسیقی سنتی آمده بودند تا با زخمه زدن برسازهای خودشب خاطره انگیز دیگری را رقم بزنند.صدای موسیقی وآواز استاد که بر پیکره پهن دشت کویر تنین می افکند،دل این بیچاره آدم را با خودمیکند ومیبرد وتاعرش الهی پرواز می داد .
جمعه 17آبان 87
صبح روز سوم
حرکت از محل کمپ به سمت منبع آب جهاد وانتهای مسیر
توضیحات :
ماکه شب قبل با صدای دل انگیز استاد به پیشواز رؤیاهای شیرین وخوابی راحت رفته بودیم صبح زود با صدای پر شور 3،2،1ورزشکاران که گرم نرمش وحرکات کششی بودند تا شادابی را برای خود به ارمغان بیاورند ازخواب پریدیم امروز نیز 12کیلومتر ابتدا در ماسه بادیها وسپس در کازه ها انتظار مارا می کشید.قبل از خداحافظی با کمپ با گرفتن عکس های دسته جمعی خاطرات و تصویر هم نوردان خود را به بند کشیدیم وبرای ابد این صحنه ها ولحظه های فراموش نشدنی رادر قاب یک عکس زندانی کردیم .سپس هم دل و صمیمی قدم در راه وکویر را تنها و دل تنگ در ورای خود جا گذاشتیم .
ظهر روز سوم :
خاتمه مسیر ـ صرف نهار
توضیحات:
پس از عبور از ماسه بادی ها و کازه هایی که در میان تپه ها محاصره شده بودند و طاق های تشنه ومنتظر نگاه و نوازشی به منبع آب جهاد نزدیک شدیم ودر آنجا به وسیله اتوبوس هایی که انتظار ما را می کشیدند به ورزشگاه آزادی عزیمت کردیم. در ورزشگاه آزادی بشرویه همه افراد در زمین چمن مشغول استراحت وصرف نهار بودند و برای هم از خاطرات کویرشان می گفتند ومی نوشتند.برخی در حال تشکر و قدردانی از هیات اجرایی وبرخی دیگر مشغول جمع کردن وسایل خود بودند. پس از تقدیم لوح های یاد بود به
کویر نوردان محترم و تجلیل وتقدیر از آنها دیگر زمان خداحافظی فرا رسیده بود غم انگیز بود ولی خاطره انگیز .
عصر روز سوم :
عصر روز سوم همه در حال باز گشت به شهر ودیار خود بودند ومن در مسیر برگشت به این همه دل بزرگ و کویری فکر می کردم که چه بزرگوارانه و صبورانه به عشق کشف و دیدن ناشناخته های این طبیعت زیبا و بیکران از دور دست ها به این سفر تن در داده بودند و اکنون با کوله باری سنگین از بار تجربه های ناب وخاطرات دوست داشتنی ودوستی های ماندگار و سوغات های یادبرمی گشتند تاسفری دیگر و راه نرفته ای دیگر را دوباره آغاز کنند که انسان همیشه در سفر است.
دستم را به سراسر شب کشیدم
زمزمه نیایش در بیداری انگشتانم تراوید
خوشه فضا را فشردم
قطره ای ستاره در تاریکی درونم درخشید
وسرانجام
در آهنگ مه آلود نیایش تورا گم کردم
میان ما سرگردانی بیابان هاست
بی چراغی شب ها،بستر خاکی غربت ها،فرامو شی آتش هاست
میان ما "هزار ویک شب "جستجو هاست.
وبه این ترتیب همایش ششم کویر نوردی مهر ایران خاتمه یافت.